۱۳۸۸ مرداد ۱۵, پنجشنبه

یواشکی می تونی خیلی فکرا بکنی

باز شب شده شبها رو دوست دارم با تموم تنهاییهاش رنگ شب و دوست دارم با تموم سیاهیاش آخه میشه کلی کار یواشکی کرد میشه کلی یواشکی به چیزای خوب فکر کرد میشه کلی یواشکی خندید یواشکی های زندگی خیلی مزه داره یه جورایی به آدم میچسبه نه اینکه نشه کارای یواشکی رو تو لحظه های غیر یواشکی انجام داد ولی وقتای یواشکی یه چیز دیگس! یواشکی میشه خزید تو رنگ چشمات یواشکی میشه پا گذاشت تو آغوش گرمت یواشکی میشه بوسید گونه هات و یواشکی میشه تو چشمات نیگا کرد و باهاش آروم حرف زد یواشکی می تونی به نفسهات که آروم آروم همه سکوت اتاق و پر می کنن گوش داد چه لذتی داره یواشکی دوست داشتنت یواشکی می تونی پر کنی سطرهای آبی صفحه های سفید و یواشکی می تونی سرتو بذاری رو زانوهای مادرت و اون یواشکی میتونه موهای مشکیت و ناز کنه و تو می تونی یواشکی تو دلت قند آب کنی یواشکی می تونی بخزی تو آغوش پدرت و یواشکی پیشونیش و ببوسی و بهش یواشکی بگی دوسش داری اونم خیلی زیاد
.
.
.
پر از یواشکی 15/5/88

۲ نظر:

  1. نویسنده محترم خیلی با حرارت نگاشتید ولی توصیه میکنم با پا وارد آغوش کسی نشوید چون احتمالا پس فروکش احساس طرفین دیه به شما تعلق میگیرد لطفا قبلا حتما دیه شخص ثالث داشته باشید .

    پاسخحذف
  2. زیبا بود .

    ولی وقتی می خوندم همین مورد ملانقطه به ذهنم رسید

    پاسخحذف